کد مطلب:329883 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

ورود به کربلا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

هنگامی كه امام حسین (ع ) و همراهان در روز دوم محرم كه روز پنج شنبه بود به كربلا رسیدند و در همان محل سكونت نموده و خیمه ها را به پا كردند، دو حادثه جانسوز در رابطه با زینب (س ) رخ داد.

پس از بر پا شدن خیمه ها و سكونت در كربلا حضرت زینب (س ) هراسان به حضور برادرش امام حسین (ع ) آمد و عرض كرد: ((این بیابان را خوفناك می بینم ، چرا كه خوف عظیمی از آن ، به من روی آورده است .))

امام حسین (ع ) فرمود: خواهر جانم ، هنگام رفتن به جبهه صفین در همین جا با پدرم فرود آمدیم ، پدرم سرش را روی دامن برادرم نهاد و ساعتی خوابید و من حاضر بودم ، پدرم بیدار شد و گریه كرد، برادرم حسن (ع ) از او پرسید: ((چرا گریه می كنی ؟)) پدرم فرمود: ((كانی رایت فی منامی ان هذا الوادی بحر من الدم و الحسین قد غرق فیه و هو یستغیث فلا یغاث ))؛ گویا در عالم خواب دیدم ، این بیابان دریایی از خون است و حسین (ع ) در آن غرق شده و هر چه یار و یاور می طلبد، كسی او را یاری نمی كند.

آن گاه پدرم به من رو كرد و فرمود:((ای ابا عبدالله ! هر گاه چنین حادثه ای برای تو رخ داد، چه می كنی ؟))

در پاسخ گفتم : ((اصبر و لا بدلی من اصبر))؛ صبر می كنم كه جز صبر و استقامت چاره ای نیست .

دل زینب (س ) با شنیدن این سخن ، آن چنان سوخت كه سیلاب اشك از دیدگانش سرازیر شد.(69)

69-رياحين الشريعه ، ج 3، ص 78